1-از ساعت 8 در رختخواب غلت میزدم: "لعنتی از روز تعطیلت استفاده کن!"
2-بالاخره یاد گرفتم چطور در صفحهی اول سایت، مقالات و نوشتهها را دستهبندی شده قرار دهم.
3-احمد علاوه بر ژلهی خودش، یک ژلهی دیگر هم خورد، من و مامان و امیر یک ژله را بین خودمان قسمت کردیم. دیشب احمد از مغازه دو پلاستیک چهار پرس جوجهکباب مشتی و میوه و کیک و آبمیوه آورد. نمیدانم نذر کی بود ولی هرچه بود پروپیمان بود.
4-تمام امروز را خوابالو بودم. حتی حال قهوه درست کردن هم نداشتم.
5-هر طور بود پست سایتم را گذاشتم.
6-احساس میکنم از روز تعطیلم استفاده نکردهام.
7-کتاب "هدایت خودکار" میگوید، لازم نیست تمام مدت کار کنیم و برنامه بچینیم. گاهی باید فقط لم داد یا از پنجره به بیرون خیره شد یا در کافه با دوستان گپ زد. امروز قدری اینطوری گذراندم. از این نظر از امروز راضیام.
دیدگاه خود را بنویسید