اتاقی از آن خود
نام کتاب مشهوری از ویرجینیا وولف بزرگ که در آن به خلوت نویسندگی و حق او برای داشتن محیطی مخصوص نوشتن پرداخته میشود. ویرجینیا وولف در این کتاب دوربین را روی زنان زوم میکند و به مشکلات یک زن برای نویسنده شدن میپردازد. به اینکه زنان هر چه به عقبتر برگردیم بیشتر محدود بودهاند و امکانی برای تحصیل و کسب دانش نداشته اند که بتوانند چیزی ارائه دهند.
جایی میگوید از کجا معلوم شکسپیر خواهری مستعدتر از خود نداشته که اگر امکانات ویلیام را داشت، آثاری درخشانتر از او نمینوشت؟
لُب این کتاب این است که زنان آنقدر در زندگی و وظایف زناشویی و مادرانه غرق شده اند که امکانی برای خلق و خلاقیت ندارند. آنها کنج خلوت یا حریمی ندارند که بتوانند در آن روی نوشتن تمرکز کنند.
میشود ایدهی ویرجینیا وولف را گرفت و آن را بسط و تغییر داد.
چه خوب که اتاقی ساکت و جموجور با پنجرهای رو به دریا یا باغی زیبا داشته باشیم.
چه عالی که وقتی مینویسیم کسی مزاحممان نشود.
چه چیز بهتر از این که دیگران به خلوت ما هنگام نوشتن احترام بگذارند.
اما آیا میشود همیشه پشت دری بسته نوشت؟ آیا اصلا لازم است؟ چه میشود اگر پشت دری بسته در اتاق خودمان بنشینیم، اما حواسمان به اتفاقات پشت در باشد؟
بله، میشود به جای درِ فیزیکی، دری ذهنی برای افکار خود قرار دهیم و هر وقت خواستیم ببندیمش. میشود با بچهمان بازی کنیم، به بازی کردنش با عروسک نگاه کنیم، مراقبش باشیم، اما در همین حین بنویسیم. میشود کاری دیگر انجام دهیم، اما تمرکزمان روی نوشتن باشد.
هر گاه چیزی خواست حواسمان را از نوشتن پرت کند، میتوانیم به آن فکر و دغدغه بگوییم: "باشه به تو هم میرسم ولی بعد از اینکه نوشتم."
قرار شد ایدهی ویرجینیا وولف را بسط دهیم، پس فقط در مورد زنان صحبت نمیکنیم. مردان هم میتوانند به جای تماس تلفنی با رفیقی که هرچند روز یکبار با او صحبت میکنیم، ابتدا بنویسیم.
اولویت را به نوشتن بدهیم
پس میتوانیم هر گاه خواستیم در ذهنمان را روی افکار مزاحم نوشتن ببندیم و بعد از نوشتن در را باز کنیم. شاید گاهی خودخواهی یا بیرحمی به چشم بیاید که از دنیای اطرافمان ببریم و فقط بنویسیم. شاید دو تا از دوستانمان دعوایی دارند و تلفنی ما را از مراحل دعواشان مطلع میکنند. میتوانیم آنها را تا جای ممکن راهنمایی کنیم، اما نباید درگیرش شویم. درگیری را بگذاریم برای نوشتن. همان تنش و درگیری را میتوان آورد روی کاغذ. اما نباید بخاطر دعوای آنها و ناراحتیمان نوشتن را به تعویق بیندازیم. اولویت را به نوشتن بدهیم.
نگذاریم جاروجنجال شخصی مانع خلاقیتمان شود. جنجال را روی کاغذ پیاده کنیم. قصهای، قطعه شعری، مطلبی دربارهی آن بنویسیم. آن را به نوشته و چه بهتر که به ادبیات تبدیل کنیم.
مشغولیت ذهنی را به ادبیات تبدیل کنیم
هر روز از هزاران لحظه تشکیل شده است، انتخاب با ماست که از این لحظات چه استفاده ای کنیم: بیست دقیقه بنویسیم یا پای تلفن ناله کنیم؟ نیم ساعت بنویسیم یا در فضای مجازی بی هدف بگردیم.
در آخر انتخاب با ماست. در ذهن را میتوانیم ببندیم یا باز بگذاریم که هر چیزی وارد آن شود.
در برخورد با مشکلات و مشغولیتهای ذهنی بگوییم: "نوبت تو هم میرسد، اما بعد از نوشتن."
دیدگاه خود را بنویسید